کاروان کربلا، چون خانه اى بود که چهار ستون ان حسین علیه السلام ، عباس علیه السلام ، زینب علیها السلام و اصحاب بودند. هر کدام از این ستونها در تکمیل این نهضت خونبار مهم و اصیل بودند. کربلا بدون زینب علیها السلام ، عاشورا بدون خطبه هاى زینب علیها السلام و قیام حسین بى کلام زینب علیها السلام در کاخهاى جهل الود ابن زیاد و یزید، روح نهضتى بود که در کربلا به خاک و خون کشیده بود و بدون این روح نهضت مرده بود. زینب علیها السلام نه ادامه کربلا که خود کربلا و عاشورا بود. او نه حاشیه نشین نهضت و نوحه گر عزیزانش که متن قیام و پیام خونها بود.
اگر زینب علیها السلام ، آنچنان محکم و استوار در جمع و استوار در جمع درباریان یزید، سخن نمى گفت ، و فضا را بر یزیدیان تنگ نمى کرد. نهضت خونین کربلا، چه سرنوشتى داشت ، .
باید دید که این یاد اور دلیریهاى على علیه السلام و حشمت پیامبر (ص ) در کربلا چه از دست داده بود که اینچنین از دست آوردهاى کربلا در مقابل طاغوت ننگین بنى امیه ، خطبه مى خواند و ایستادگى مى کرد؟ غیر از دو فرزندى که زینب علیها السلام در این ماجراى بى مانند از دست داد و هر گز یادى از آنها نمى کرد و اندوه خود را در فراق آنها بر ملا نمى ساخت تا مبادا دفاع مقدس خود را در اذهان و هم الود مردم به داستانى شخصى و بى هدف مبدل سازد، زینب علیها السلام در ان سرزمین تف زده ، حسین علیه السلام و عباس علیه السلام را باقى گذاشت بود و کیست که برادرى چون حسین علیه السلام را در خون غلطان ببیند و در ادامه راه او به هر بهائى نکوشد در سه خطبه معروف و جانسوز زینب ، فصاحت خطبه هاى على علیه السلام و شور سخنان حسین علیه السلام موج میزد، اولین خطبه را براى مردم کوفه خواندى : اى مردم ، مردان شما، عزیزان ما را کشتند و انگاه زنانتان به شیون و گریه نشستند، خداوند روز قیامت بین ما و شما قضاوت خواهد کرد.
و در مجالس غرق در مستى و رذالت ابن زیاد زد: سپاس خدائى را که ما را افرید و با پیام اورش حضرت محمد (ص ) گرامى داشت و از ناپاکى و پلیدى دور گردانید، حقیقت این است که خداوند فقط اشخاص پست و بدکار را رسوا میگرداند و کسى که فاجر و فساد پیشه است دروغ مى گوید و ما از ان مردمان نیستیم و چنین اشخاصى از غیر ما هستند.
اى ابن زیاد! در کار خویش بنگر، انگاه خواهى دانست که در انروز جریان و نتیجه قضاوت چیست و رستگارى به سراغ که خواهد آمد، اى فرزند مرجان مادرت به عزایت بنشیند.این سخنان یک مادر و یک خواهر داغدیده است که چنین سقف کاخ کوفه را بر سر صاحبانش مخروب میکند و آنها را در کارى که کردند، به اندیشه فرو میبرد هر کلام و سخنى که از دهان زینب علیها السلام خارج میشد پایه هاى حکومت بنى امیه را سست میکرد و مردان جانى این قوم را بیشتر در نزد مردم کوفه منفور میساخت .زینب دلیرى و مسئولیت على گونه اش را در رواقهاى کاخ یزید، دومین و جانى ترین خلیفه اموى به نمایش گذاشت . در حالى که یزید وقاحت و بى شرمى را به اوج رساند و با چوبهاى حقد و حسد بر لبهاى امام مى کوفت و در همان حال پدرانش را در بدر واحد، هلاک شده بودند صدا مى زد و ارزو مى کرد که در کاخ پیروزى او حضور داشته و از قدرت او لذت مى بردند، ناگهان زینب علیها السلام تمام اوهام پوچ او را از درون متلاشى کرد و با وقارى پیروزمندان گفت :
سپاس خدایى را که پروردگار جهانیان است . اى یزید گمان کردى و از اینکه ما را شهر به شهر به اسارت کشاندى نزد خدا عزیز و محترم شده اى ؟ چه تصور ابلهانه اى ! این اعمال پست ، نه عزت و شکوهى براى تو فراهم کرد و نه از جاه و مقام و منزلت ما در نزد خدا کاست . از اعمال پلید خود سخت مغرورى و تصور میکنى که شادى و خرمى به سوى تو روى آورده و دنیا به کام توست . اندکى به خود اى و عنان نفس سرکش خویش را که از جهل و گمراهى سر به طغیان نهاده ، محکم بگیر که خدا فرموده است :و لا یحسبن الذین کفروا انما لهم خیر نفسهم ، انما نملى لهم لیزدا دوا اثما و لهم عذاب مهین انآنکه کفر ورزیدند و به تبهکارى گرائیدند، هر گز تصور نکنند مهلتى که به آنها دادیم ، فرصتى گرانبها براى آنان است ، ما به آنها مهلت دادیم که به گناه خود بیفزایند و براى آنان عذاب و کیفرى هولناک در دنبال است ...
اى پسر اسیرى که بر او منت رفته و ازاد شده است ! آیا این از عدالت و دادگسترى است زنان و کنیزان تو پشت پرده باشند و دختران رسول خدا اسیر و سرگردان شهرها شوند و آنان را در حالیکه مردان و حامیانشان با آنها نیست انگشت نماى خلق گردانى . یزید! آیا میگوئى اى کاش بزرگان خاندان من که در بدر کشته شدند مى بودند و مى دیدند! خود را گناهکار نمى شمارى ؟ و این گناه بزرگ نمى پندارى و این سخنان را در حالى مى گوئى که چوب خیزران ، بر دندانهاى مقدس سید جوآنان بهشت مى زنى ! چگونه نزنى ؟ در حالیکه با ریختن خونهاى پاک ، خونهاى ستاره هاى درخشان زمین از دودمان عبدالمطلب ، زخمها را خنجر زده اى .سکوت همه دهانها را بسته بود، زینب با تازیانه اى که بر پشت کلمات مى راند آنها را در دل و جان مغرورین اموى جا میداد و در جان این به ظاهر غالب آمده ها هراس و اضطراب مى انداخت .
زینب علیها السلام کوله بار اسارت را بر دوش کشید و کاروانى را که لطف خدا بدرقه ان بود از شهرى به شهرى هدایت میکرد، گاه رقیه را ارام میکرد و گاه بر سکینه دلدارى میداد، یتیمان بنى هاشم را مادرى میکرد، سخن نهضت را اشکار مى ساخت و براى برادر زاده معصومش امام سجاد علیه السلام از روى شفقت و دلدارى حدیث ام ایمن را میخواند.
زینب علیها السلام تجسم مظلومیتهاى قبیله اى است که تن به هیچ ذلتى ندادند و در سر تا سر تاریخ بشرى ، نمونه هاى اشکار انسانیت و تقوا هستند، زن امروز باید در سخن زینب ، صبر زینب ، صلابت زینب ، شجاعت زینب و شعور عالمانه او، خود را بیابد.زینب علیها السلام ازاده اسیرى بود که تا پایان عمر شریفش در اسارت هیچ غمى در نیآمد و بلکه همه مصائب را در قلب همچون اقیانوس وجود خود جاى داد و در رساندن پیام قیام بزرگ برادر، کوتاهى نکرد.
شروع برنامه ها هرشب ساعت : 10:30دقیقه
دوشنبه 87/10/23
تلاوت ترتیل سوره مبارکه غافر- آیات 41 الی 49- صفحه -472
تفسیرموضوعی قرآن توسط حجت الاسلام والمسلمین آقای موسوی مدت 30 د
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین آقای حسین تبار تحت عنوان درسهایی از نهضت
عاشورا به مدت 30 دقیقه
سخنرانی استاد حمید آزرانی تحت عنوان کلید های موفقییت
سه شنبه 87/10/24
پنج شنبه 87/10/26
تلاوت ترتیل سوره مبارکه غافر - آیات 67 الی 77 - صفحه - 476
بیان احکام توسط حجت الاسلام والمسلیمین آقای پارسا به مدت 30 دقیقه
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین آقای گلزاده تحت عنوان به مدت30دقیقه
دعای کمیل